Posts Tagged "داستان انگلیسی برای کودک 4 سال"

22جولای2020

داستان ها همیشه پرطرفدار ترین بازی برای کودکان است . ما در این مقاله به داستان انگلیسی راز سکه‌ی گم‌شده برای کودکان + ترجمه میپردازیم .

اگر به دنبال تقویت زبان انگلیسی کودک خود هستید ، داستان ها یکی از بهترین گزینه ها برای تقویت قوه شنیداری و مکالمه انگلیسی است .

کودکان با گوش دادن و خواندن قصه ها هم گوش آنها به این زبان عادت میکند و هم بسیاری از لغات و اصطلاحاتی مثل شب بخیر و … را یاد میگیرنند .

 

داستان انگلیسی راز سکه‌ی گم‌شده برای کودکان + ترجمه

 

داستان انگلیسی راز سکه‌ی گم‌شده برای کودکان + ترجمه

 

 

The Mystery Of the Missing Coin

Once there was a magpie who realised that one of his most prized coins was missing. So he called the best detectives in the forest: the hare and the mouse

The mouse was a bit cleverer and more shrewd than the hare; so, following the clues and using his reasoning powers , soon led him to the great labyrinth of tunnels under the forest. On entering, he saw Mr. Mole , but the mouse was very shy, so he said nothing to the mole about why he was there, and he carried on looking for the missing coin

The hare was also a great detective, and, before long, he too arrived at the labyrinth. He was not a bit shy, and the first thing he did was go and ask the mole if he knew where the coin was. The mole was all too pleased to lead the hare to the coin. That coin had been bothering the mole for months, getting in the way of his tunnelling

So the hare took the coin and collected his reward. The mouse, who had been watching all this, learned a lot from it. From then on he would never allow shyness to undo all his good work. This approach soon turned him into the best detective in the forest

 

راز سکه‌ی گم‌شده

روزی روزگاری زاغی بود که فهمیدیکی از باارزش‌ترین سکه‌هایش گم‌شده بود. بنابراین بهترین کارآگاهان جنگل را فراخواند: خرگوش و موش.

موش کمی باهوش‌تر و زرنگ‌تر از خرگوش بود. بنابراین، دنبال کردن سرنخ‌ها و استفاده از قدرت استدلالی خود، خیلی زود وی را به دخمه‌های پرپیچ‌وخمی از تونل‌های زیر

جنگل هدایت کرد. در بدو ورود، او آقای موش کور را دید. اما موش خیلی خجالتی بود.

بنابراین هیچ‌چیزی در رابطه با اینکه چرا به آنجا آمده بود، به موش کور نگفت. و به جستجوی سکه‌ی گمشده ادامه داد.

خرگوش هم کارآگاه ماهری بود. و دیری نگذشته بود که او نیز به آن دخمه‌های پرپیچ‌وخم رسید. او زیاد خجالتی نبود و اولین کاری که کرد، رفت و از موش کور پرسید که آیا

میداند سکه کجاست یا نه. موش کور کاملاً خوشحال شد که خرگوش را به سمت سکه راهنمایی کند.

آن سکه برای ماه‌ها موش کور را اذیت کرده بود و جلوی تونل کندن وی را گرفته بود.

بنابراین خرگوش سکه را گرفت و جایزه‌اش را دریافت کرد. موش، که همه‌ی این قضایا را داشت میدید، خیلی چیزها از آنیاد گرفت.

از آن به بعد، او هیچ‌وقت اجازه نداد که کمروییاش تمام کارهای خوب وی را بیاثر کند. این رویکرد به‌زودی وی را به بهترین کارآگاه جنگل تبدیل کرد.

 

داستان انگلیسی راز سکه‌ی گم‌شده برای کودکان + ترجمه

 


داستان های دیگر :

داستان انگلیسی پرل بارلی و چارلی پارسلی + ترجمه 

+

داستان مو طلایی و سه خرس به انگلیسی + ترجمه

+

داستان پینوکیو به انگلیسی برای کودکان + ترجمه 


می خواهیم یک آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران به شما معرفی کنیم. آموزشگاه زبان بادبادک یکی از بهترین آموزشگاه های ویژه کودکان در غرب تهران است.

آموزشگاه تخصصی زبان کودک بادبادک با استفاده از روش ها و شیوه های نوین زبان آموزان 3 تا 7 سال و 7 تا 14 سال را برای شرکت در آزمون های تافل و اخذ مدرک زبان انگلیسی تافل TOEFL برای کودکان ، آماده می نماید .

شیوه آموزشی که بادبادک را به نوعی بهترین آموزشگاه زبان کودکان در تهران نموده است و این موسسه از آن استفاده می کند کودکان شما بدون کوچکترین استرسی میتوانند با بازی و موسیقی و روشهای مختلف زبان انگلیسی را یاد بگیرند و ما به شما والدین عزیز توصیه می کنیم تا کودکان خود را در سنین ۳ تا 14 سالگی در آموزشگاه زبان ثبت نام کنید زیرا در نظر روانشناسان آموزش زبان دوم از سنین سه تا پنج سالگی و یا در سنین 7 تا 14 سال باید آغاز شود زیرا کودکان در این سنین به راحتی می‌توانند لحظه خود را تقویت کرده و در آینده بسیار راحت و با تسلط بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کنند.

از ویژگی های مثبت این آموزشگاه دسترسی آسان و  وجود مربی های باتجربه و محیطی بسیار جذاب است. اگر تا بحال آموزشگاه زبان بادبادک را ندیده اید به شما توصیه می‌کنیم تا با ادرس های گفته شده مراجعه کنید و محیط  آموزشگاه و شیوه تدریس را خودتان مشاهده کنید و یا با تماس تلفنی مشاوره های لازم را دریافت کنیم.

16جولای2020

داستان مو طلایی و سه خرس به انگلیسی + ترجمه داستانی است که ما در این مقاله میپردازیم .

این داستان یکی از شیرین ترین داستان های دوران کودکی دهه اخیر است ، شما با خواندن داستان های انگیسی ذهن و گوش کودک را نسبت به زبان انگلیسی آماده میکنید .

 

داستان مو طلایی و سه خرس به انگلیسی + ترجمه

 

داستان مو طلایی و سه خرس به انگلیسی + ترجمه

 

Goldilocks and three bears
Once upon a time, there was a little girl named Goldilocks. She went for a walk in the forest. Pretty soon, she came upon a house. She knocked and, when no one answered, she walked right in.

at the table in the kitchen, there was three bowls porridge. Goldilocks was hungry. she tasted the porridge from the first bowl. “this porridge is too hot!” she exclaimed. So, she tasted the porridge from the second bowl. “this porridge is too cold!” she said. So, she tasted the last bowl of porridge. “Ahhh, this porridge is just right!” she said happily and she ate it all up

After she’d eaten the three bear’s breakfasts, she decided she was feeling a little tired. So, she walked into the living room. Where she saw three chairs. Goldilocks sat in the first chair to rest her feet. “ this chair is too big!” she exclaimed. So, she sat in the second chair. “this chair is too big, too!” she whined. So she tried the last and smallest chair. “Ahhh, this chair is just right!” she sighed. But just as she settled down into the chair to rest, it broke into pieces

Goldilocks was very tired by this time. So she went upstairs to the bedroom. She lay down in the first bed, but it was too hard. Then she lay in the second bed, but it was too soft. Then she lay down in the third bed and it was just right. Goldilocks fell asleep

As she was sleeping, the three bears came home. “someone’s been eating my porridge!” growled the papa bear. “someone’s been eating my porridge!” said the mama bear. “someone’s been eating my porridge and they ate it all up!” cried the baby bear

“someone’s been sitting in my chair!” growled the papa bear. “someone’s been sitting in my chair!” said the mama bear. “someone’s been sitting in my chair and they’ve broken it all to pieces!” cried the baby bear.They decided to look around some more and when they got upstairs to the bedroom, papa bear growled: “someone’s been sleeping in my bed!” “someone’s been sleeping in my bed, too!” “ said the mama bear. “someone’s been sleeping in my bed and she’s still there!” exclaimed baby bear

Just then, Goldilocks woke up and saw the three bears. She screamed: “help!” and she jumped out and ran out of the room. Goldilocks ran down the stairs , opened the door, and ran away into the forest. And she never returned to the home of the three bears

 

مو طلایی و سه خرس

روزی روزگاری یه دختر کوچولو بود که اسمش موطلایی بود. اون برای قدم زدن به جنگل می‌رفت. خیلی زود به یه خونه رسید. اون در زد و وقتی دید کسی جواب نمی‌ده، رفت توی خونه.

روی میز آشپزخونه، سه کاسه فرنی بود. موطلایی گرسنه بود. اون از کاسه اول، فرنی رو مزه کرد. اون داد زد: “این فرنی خیلی داغه!” بنابراین، از فرنی کاسه دوم مزه کرد. اون گفت: “این فرنی خیلی سرده!” بنابراین، اون فرنی آخرین کاسه رو مزه کرد. اون با خوشحالی گفت: “آهان، این فرنی خیلی خوبه!” و همه‌ی فرنی رو خورد.

بعد از اینکه اون صبحانه سه خرس رو خورد، احساس خستگی کرد. پس به اتاق نشیمن رفت و دید که سه تا صندلی اونجاست. مو طلایی روی صندلی اول نشست، تا به پاهاش استراحت بده. اون داد زد: “این صندلی خیلی بزرگه!” پس رفت و روی صندلی دوم نشست. اون غر زد که: “این صندلی هم بزرگه!” بعد رفت و کوچکترین و آخرین صندلی رو امتحان کرد. اون آهی کشید و گفت: “آهان، این صندلی خیلی خوبه!” ولی همین که توی صندلی قرار گرفت تا استراحت کنه، صندلی چند تکه شد و شکست.

موطلایی این‌بار خیلی خسته شد، و رفت طبقه بالا، به اتاق خواب. اون توی تخت‌خواب اول دراز کشید ولی خیلی سفت بود. بعد توی تخت‌خواب دوم دراز کشید، ولی خیلی نرم بود. بعد توی تخت‌خواب سوم دراز کشید و خیلی خوب بود. موطلایی خوابش برد.

وقتی اون خواب بود، سه خرس اومدن خونه. خرس پدر غر زد که: “یه نفر فرنی من رو خورده!” خرس مادر گفت: “ یه نفر فرنی من رو خورده!” بچه خرس گریه کرد که: “ یه نفر فرنی من رو خورده، و همش رو تموم کرده!” خرس پدر غر زد که: “یه نفر رو صندلی من نشسته!” خرس مادر گفت: “یه نفر رو صندلی من نشسته!” بچه خرس گریه کرد که: “یه نفر رو صندلی من نشسته و تیکه تیکه‌اش کرده!”

اونا تصمیم گرفتن که بیشتر به اطراف نگاه کنن، و وقتی به طبقه بالا و اتاق‌‌خواب رسیدن، خرس پدر غر زد که: “یه نفر رو تخت‌خواب من خوابیده‌!” خرس مادر گفت: “یه نفر رو تخت‌خواب من هم خوابیده‌!” بچه خرس داد زد که: “یه نفر توی تخت‌خواب من خوابیده و هنوزم اونجاست!”

درست همون موقع، مو طلایی بیدار شد و خرس‌ها رو دید. اون داد زد که: “کمک!” و از تخت‌خواب بیرون پرید و از اتاق دوید بیرون. موطلایی از پله‌ها دوید پایین، در رو باز کرد و دوید توی جنگل. و دیگه هیچ وقت به خونه‌ی سه تا خرس برنگشت.


مطالب پیشنهادی :

داستان دختر کبریت فروش به انگلیسی برای کودکان + ترجمه

+

داستان پینوکیو به انگلیسی برای کودکان + ترجمه 

+

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه


می خواهیم یک آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران به شما معرفی کنیم. آموزشگاه زبان بادبادک یکی از بهترین آموزشگاه های ویژه کودکان در غرب تهران است.

آموزشگاه تخصصی زبان کودک بادبادک با استفاده از روش ها و شیوه های نوین زبان آموزان 3 تا 7 سال و 7 تا 14 سال را برای شرکت در آزمون های تافل و اخذ مدرک زبان انگلیسی تافل TOEFL برای کودکان ، آماده می نماید .

شیوه آموزشی که بادبادک را به نوعی بهترین آموزشگاه زبان کودکان در تهران نموده است و این موسسه از آن استفاده می کند کودکان شما بدون کوچکترین استرسی میتوانند با بازی و موسیقی و روشهای مختلف زبان انگلیسی را یاد بگیرند و ما به شما والدین عزیز توصیه می کنیم تا کودکان خود را در سنین ۳ تا 14 سالگی در آموزشگاه زبان ثبت نام کنید زیرا در نظر روانشناسان آموزش زبان دوم از سنین سه تا پنج سالگی و یا در سنین 7 تا 14 سال باید آغاز شود زیرا کودکان در این سنین به راحتی می‌توانند لحظه خود را تقویت کرده و در آینده بسیار راحت و با تسلط بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کنند.

از ویژگی های مثبت این آموزشگاه دسترسی آسان و  وجود مربی های باتجربه و محیطی بسیار جذاب است. اگر تا بحال آموزشگاه زبان بادبادک را ندیده اید به شما توصیه می‌کنیم تا با ادرس های گفته شده مراجعه کنید و محیط  آموزشگاه و شیوه تدریس را خودتان مشاهده کنید و یا با تماس تلفنی مشاوره های لازم را دریافت کنیم.

16جولای2020

داستان دختر کبریت فروش به انگلیسی برای کودکان + ترجمه ، داستانی است که ما در این مقاله به آن میپردازیم .

قصه دختر کبریت فروش یکی از داستان های قدیمی است که در همه رده های سنی از طرفداران این قصه و داستان هستند .

شما برای شروع آموزش یادگیری زبان انگلیسی به کودکان زیر 7 سال میتوانید از داستان های انگلیسی شروع کنید .

 

داستان دختر کبریت فروش به انگلیسی برای کودکان + ترجمه

 

داستان دختر کبریت فروش به انگلیسی برای کودکان + ترجمه

 

The little match girl

It’s a cold, snowy day. And a little girl is selling matches

“matches! Buy some matches.” The little match girl sighs, “nobody buys any matches

Then a big carriage passes by her. She is almost hit by the carriage. “oh, my!” screams the match girl. She falls down. She drops all the matches. And her

shoes fall off. “watch out!” the driver says and just leaves

“let’s take her shoes!” boys run away with her shoes. Now, the match girl has no shoes

It snows and snows. Her feet are freezing

“matches! Buy some matches!” but no one buys any matches.It gets dark. There is nobody in the street. The match girl sees a big Christmas tree. “what a

beautiful tree!” she looks at the tree for a long time

“silent night, holy night …” the match girl hears. She looks into the window. There is a cute girl in the house. She looks warm. She is hugging her doll. The

match girl thinks, “she is so lucky

“it is freezing. I will light one match.” There is a small flame. It gets warm, but the fire goes out soon. The match girl lights another match. She sees food in

the flames. “wow! I want to eat that!” but this fire goes out soon, too. “what will I see this time?” the match girl lights a third match

This time, she sees her grandmother. “grandma, I miss you.” her grandma takes the match girl to heaven and snow covers her body

 

داستان دختر کبریت فروش به انگلیسی برای کودکان + ترجمه

 

دخترک کبریت‌ فروش

یه روز سرد برفی و یه دختر کوچولو که داره کبریت می‌فروشه.

“کبریت! کبریت بخرید!” دخترک کبریت‌فروش آهی کشید، “هیچ‌کس کبریت نمی‌خره.”

بعد یه کالسه بزرگ از کنارش رد شد. کم مونده بود کالسه زیرش بگیره. دخترک کبریت‌فروش داد زد: “وای، خدای من!” افتاد زمین. کبریت‌هاش ریختن زمین. و کفش‌هاش از پاش در اومدن. کالسکه‌چی گفت: “مراقب باش!” و رفت.

“بیاین کفش‌هاشو برداریم!” پسرها با کفش‌های دخترک فرار کردن و رفتن. حالا دیگه دخترک کبریت فروش کفش هم نداره.

برف می‌بارید و برف می‌بارید. پاهاش یخ زده بودن.

“کبریت! کبریت بخرید!” ولی هیچ‌کس کبریت نخرید. هوا تاریک شد، و کسی تو خیابون‌ها نموند.

دخترک کبریت‌فروش یه درخت کریسمس دید. “چه درخت قشنگی!” اون یه مدت طولانی به درخت نگاه کرد.

دخترک کبریت‌فروش شنید: “شب آروم، شب مقدس …” از پنجره، تو رو نگاه کرد. یه دختر ناز تو خونه بود. دختر گرمش بود. عروسکش رو بغل کرده بود. دخترک کبریت‌فروش با خودش، فکر کرد: “اون دختره خیلی خوشبخته!”

“خیلی سرده. یه چوب کبریت روشن می‌کنم.” یه شعله کوچیک ایجاد شد. کمی گرم شد. ولی شعله، خیلی زود خاموش شد. دخترک کبریت‌فروش یه چوب کبریت دیگه روشن کرد. تو شعله، چند مدل غذا دید. “وای،می‌خوام بخورمشون!” ولی این شعله هم خیلی زود خاموش شد. “این بار چی می‌بینم!؟” دخترک کبریت‌فروش کبریت سوم رو روشن کرد.

این بار، مامان‌بزرگش رو دید. “مامان‌بزرگ، دلم برات تنگ شده.” مامان‌بزرگ دخترک کبریت‌فروش رو با خودش برد بهشت، و برف بدنش رو پوشوند.


مطالب پیشنهادی :

داستان پینوکیو به انگلیسی برای کودکان + ترجمه 

+

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه

+

داستان جوجه اردک زشت به انگلیسی با ترجمه 


می خواهیم یک آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران به شما معرفی کنیم. آموزشگاه زبان بادبادک یکی از بهترین آموزشگاه های ویژه کودکان در غرب تهران است.

آموزشگاه تخصصی زبان کودک بادبادک با استفاده از روش ها و شیوه های نوین زبان آموزان 3 تا 7 سال و 7 تا 14 سال را برای شرکت در آزمون های تافل و اخذ مدرک زبان انگلیسی تافل TOEFL برای کودکان ، آماده می نماید .

شیوه آموزشی که بادبادک را به نوعی بهترین آموزشگاه زبان کودکان در تهران نموده است و این موسسه از آن استفاده می کند کودکان شما بدون کوچکترین استرسی میتوانند با بازی و موسیقی و روشهای مختلف زبان انگلیسی را یاد بگیرند و ما به شما والدین عزیز توصیه می کنیم تا کودکان خود را در سنین ۳ تا 14 سالگی در آموزشگاه زبان ثبت نام کنید زیرا در نظر روانشناسان آموزش زبان دوم از سنین سه تا پنج سالگی و یا در سنین 7 تا 14 سال باید آغاز شود زیرا کودکان در این سنین به راحتی می‌توانند لحظه خود را تقویت کرده و در آینده بسیار راحت و با تسلط بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کنند.

از ویژگی های مثبت این آموزشگاه دسترسی آسان و  وجود مربی های باتجربه و محیطی بسیار جذاب است. اگر تا بحال آموزشگاه زبان بادبادک را ندیده اید به شما توصیه می‌کنیم تا با ادرس های گفته شده مراجعه کنید و محیط  آموزشگاه و شیوه تدریس را خودتان مشاهده کنید و یا با تماس تلفنی مشاوره های لازم را دریافت کنیم.

4جولای2020

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه ، داستانی است که ما در این مقاله به آن میپردازیم . همراه ما باشید .

کودکان همیشه طرفدار پروباقرص داستان ها هستند ، داستان و قصه ها یکی از بهترین راه های تقویت زبان انگلیسی کودکان و همچنین یکی از راه های آشنا شدن گوش و ذهن کودک به انگلیسی است .

 

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه

 

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه

The Tortoise and the Hare

A speedy hare lived in the woods. She was always bragging to the other animals about how fast she could run. The animals grew

tired of listening to the hare. So one day, the tortoise walked slowly up to her and challenged her to a race. The hare howled with laughter. “ Race you ? I

can run circles around you!” the hare said. But the tortoise didn’t budge. “OK, Tortoise. You want a race? You’ve got it! This will be a piece of cake.” The

animals gathered to watch the big race. A whistle blew, and they were off. The hare sprinted down the road while the tortoise crawled away from the

starting line

The hare ran for a while and looked back. She could barely see the tortoise on the path behind her. Certain she’d win the race, the hare decided to rest

under a shady tree. The tortoise came plodding down the road at his usual slow pace. He saw the hare, who had fallen asleep against a tree trunk. The

tortoise crawled right on by. The hare woke up and stretched her legs. She looked down the path and saw no sign of the tortoise. “I might as well go win

this race,” she thought. As the hare rounded the last curve, she was shocked by what she saw. The tortoise was crossing the finish line! The tortoise had

won the race! The confused hare crossed the finish line. “Wow, Tortoise,” the hare said, “I really thought there was no way you could beat me.” The tortoise

 ! smiled. “ I know. That’s why I won

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه

 

ترجمه انگلیسی داستان لاک پشت و خرگوش به انگلیسی 

لاکپشت و خرگوش

خرگوشی چابک در جنگل زندگی میکرد. او همیشه درباره سرعت دویدنش برای حیوانات دیگر لاف میزد. حیوانات از گوش دادن به حرفهای خرگوش خسته شده بودند. به

همین خاطر روزی از روزها لاکپشت آرام آرام پیش او رفت و او را به مسابقه دعوت کرد. خرگوش با خندهای فریاد زد. خرگوش گفت: با تو مسابقه بدم؟ من تو رو به راحتی

میبرم! اما نظر لاکپشت عوض نشد. باشه لاکپشته. پس تو می خوای مسابقه بدی؟ باشه قبوله. این واسه من مثه آب خوردنه. حیوانات برای تماشای مسابقه بزرگ

جمع شدند. سوتی زدند و آنها مسابقه را شروع کردند. خرگوش مسیر را با حداکثر سرعت میدوید درحالیکه لاکپشت به کندی از خط شروع مسابقه دور میشد. خرگوش

مدتی دوید و به عقب نگاه کرد. او دیگر نمیتوانست لاکپشت را پشت سرش در مسیر ببیند. خرگوش که از برنده شدن خود مطمئن بود تصمیم گرفت در سایه ی یک درخت

کمی استراحت کند. لاکپشت با سرعت همیشگیاش آهسته آهسته از راه رسید. او خرگوش را دید که کنار تنه ی درختی به خواب رفته است. لاکپشت درست از کنارش

رد شد. خرگوش از خواب بیدار شد و پاهایش را کش و قوسی داد. مسیر را نگاه کرد و اثری از لاکپشت ندید. با خودش فکر کرد من باید برم و این مسابقه رو هم برنده

بشم. وقتی خرگوش آخرین پیچ را رد کرد، ازآنچه میدید تعجب کرد. لاکپشت داشت از خط پایان رد میشد! لاکپشت مسابقه را برد!

خرگوش سردرگم از خط پایان رد شد. خرگوش گفت: وای لاکپشته، من واقعاً فکر نمیکردم تو بتونی منو ببری. لاکپشت لبخندی زد و گفت: می دونم. واسه همین بود که

من برنده شدم!

 

داستان انگلیسی لاک پشت و خرگوش برای کودکان + ترجمه

 


مطالب پیشنهادی :

داستان انگلیسی جک و لوبیای سحرآمیز برای کودکان 

+

داستان جوجه اردک زشت به انگلیسی با ترجمه 

+

داستان انگلیسی خروس، اردک و پری دریایی برای کودکان + ترجمه


می خواهیم یک آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران به شما معرفی کنیم. آموزشگاه زبان بادبادک یکی از بهترین آموزشگاه های ویژه کودکان در غرب تهران است.

آموزشگاه تخصصی زبان کودک بادبادک با استفاده از روش ها و شیوه های نوین زبان آموزان 3 تا 7 سال و 7 تا 14 سال را برای شرکت در آزمون های تافل و اخذ مدرک زبان انگلیسی تافل TOEFL برای کودکان ، آماده می نماید .

شیوه آموزشی که بادبادک را به نوعی بهترین آموزشگاه زبان کودکان در تهران نموده است و این موسسه از آن استفاده می کند کودکان شما بدون کوچکترین استرسی میتوانند با بازی و موسیقی و روشهای مختلف زبان انگلیسی را یاد بگیرند و ما به شما والدین عزیز توصیه می کنیم تا کودکان خود را در سنین ۳ تا 14 سالگی در آموزشگاه زبان ثبت نام کنید زیرا در نظر روانشناسان آموزش زبان دوم از سنین سه تا پنج سالگی و یا در سنین 7 تا 14 سال باید آغاز شود زیرا کودکان در این سنین به راحتی می‌توانند لحظه خود را تقویت کرده و در آینده بسیار راحت و با تسلط بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کنند.

از ویژگی های مثبت این آموزشگاه دسترسی آسان و  وجود مربی های باتجربه و محیطی بسیار جذاب است. اگر تا بحال آموزشگاه زبان بادبادک را ندیده اید به شما توصیه می‌کنیم تا با ادرس های گفته شده مراجعه کنید و محیط  آموزشگاه و شیوه تدریس را خودتان مشاهده کنید و یا با تماس تلفنی مشاوره های لازم را دریافت کنیم.

 

 

24ژوئن2020

داستان ها پرطرفدارترین سرگرمی برای کودکان است . ما در این مقاله برای شما داستان انگلیسی جوجه اردک زشت برای کودکان + ترجمه را فراهم کرده ایم .

داستان و قصه همیشه طرفداران زیادی در بین کودکان دارد خانواده های عزیز میتوانند با استفاده از همین علاقه ، آموزش زبان انگلیسی به کودکان را آغاز کنند و زمینه ی بسیار مناسبی را در جهت آماده سازی ذهنی کودکان برای یادگیری زبان انگلیسی فراهم سازنند .

 

 

داستان انگلیسی جوجه اردک زشت برای کودکان + ترجمه

 

داستان انگلیسی جوجه اردک زشت برای کودکان + ترجمه

 

The ugly duckling

Mummy Duck lived on a farm. In her nest, she had five little eggs and one big egg

One day, the five little eggs started to crack. Tap, tap, tap! Five pretty, yellow baby

ducklings came out

Then the big egg started to crack. Bang, bang, bang! One big, ugly duckling came

out. ‘That’s strange,’ thought Mummy Duck

Nobody wanted to play with him. ‘Go away,’ said his brothers and sisters. ‘You’re
ugly

The ugly duckling was sad. So he went to find some new friends

‘Go away!’ said the pig. ‘Go away!’ said the sheep. ‘Go away!’ said the cow. ‘Go

away!’ said the horse

No one wanted to be his friend. It started to get cold. It started to snow! The ugly

duckling found an empty barn and lived there. He was cold, sad and alone

Then spring came. The ugly duckling left the barn and went back to the pond

He was very thirsty and put his beak into the water. He saw a beautiful, white bird!

‘Wow!’ he said. ‘Who’s that

‘It’s you,’ said another beautiful, white bird

‘Me? But I’m an ugly duckling

‘Not any more. You’re a beautiful swan, like me. Do you want to be my friend

‘Yes,’ he smiled

All the other animals watched as the two swans flew away, friends forever

 

داستان انگلیسی جوجه اردک زشت برای کودکان + ترجمه

 

ترجمه داستان انگلیسی اردک زشت 

 

جوجه اردک زشت
اردک مادر در مزرعه ای زندگی می کرد.
در لانه اش پنج تخم کوچک و یک تخم بزرگ داشت.
یک روز، پنج تخم کوچک شروع به ترک خوردن کردند. ترق، ترق، ترق!
پنج جوجه اردک کوچولوی زرد و زیبا از آنها بیرون آمدند.
بعد تخم بزرگ شروع به ترک خوردن کرد. تلق، تلق، تلق!
جوجه اردک بزرگ زشتی از آن بیرون آمد.
اردک مادر با خودش فکر کرد: عجیبه.
هیچ کس دوست نداشت با او بازی کند.
خواهر و برادرهایش به او می گفتند از اینجا برو.
تو زشتی!
جوجه اردک زشت غمگین بود. پس رفت تا دوستان جدیدی پیدا کند.
گوسفند گفت: از اینجا برو!
گاو گفت: از اینجا برو!
اسب گفت: از اینجا برو!
هیچ کس نمی خواست با او دوست شود.
کم کم هوا سرد شد.
برف شروع به باریدن کرد.
جوجه اردک زشت انباری خالی پیدا کرد و آنجا ماند. سردش شده بود و غمگین و تنها بود.
سپس بهار از راه رسید.
جوجه اردک زشت از انبار بیرون رفت و به برکه برگشت.
خیلی تشنه بود و منقار خود را در آب فرو برد.
او پرنده ای زیبا و سفید بود!
او گفت: وای! اون کیه؟
پرنده سفید زیبای دیگری گفت: اون تویی.
من؟ ولی من که یه جوجه اردک زشتم.
دیگه نیستی. تو هم مثل من یه قوی زیبا هستی.
دوست داری با من دوست بشی؟
او لبخندی زد و گفت: آره.
همه حیوانات دیگر آنها را که تا همیشه با هم دوست ماندند، در حال پرواز و دور شدن از آنجا تماشا کردند.

 

داستان انگلیسی جوجه اردک زشت برای کودکان + ترجمه

 


حال می خواهیم یک آموزشگاه زبان کودکان در غرب تهران به شما معرفی کنیم. آموزشگاه زبان بادبادک یکی از بهترین آموزشگاه های ویژه کودکان در غرب تهران است.

آموزشگاه تخصصی زبان کودک بادبادک با استفاده از روش ها و شیوه های نوین زبان آموزان 3 تا 7 سال و 7 تا 14 سال را برای شرکت در آزمون های تافل و اخذ مدرک زبان انگلیسی تافل TOEFL برای کودکان ، آماده می نماید .

شیوه آموزشی که بادبادک را به نوعی بهترین آموزشگاه زبان کودکان در تهران نموده است و این موسسه از آن استفاده می کند کودکان شما بدون کوچکترین استرسی میتوانند با بازی و موسیقی و روشهای مختلف زبان انگلیسی را یاد بگیرند و ما به شما والدین عزیز توصیه می کنیم تا کودکان خود را در سنین ۳ تا 14 سالگی در آموزشگاه زبان ثبت نام کنید زیرا در نظر روانشناسان آموزش زبان دوم از سنین سه تا پنج سالگی و یا در سنین 7 تا 14 سال باید آغاز شود زیرا کودکان در این سنین به راحتی می‌توانند لحظه خود را تقویت کرده و در آینده بسیار راحت و با تسلط بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کنند.

 

از ویژگی های مثبت این آموزشگاه دسترسی آسان و  وجود مربی های باتجربه و محیطی بسیار جذاب است. اگر تا بحال آموزشگاه زبان بادبادک را ندیده اید به شما توصیه می‌کنیم تا با ادرس های گفته شده مراجعه کنید و محیط  آموزشگاه و شیوه تدریس را خودتان مشاهده کنید و یا با تماس تلفنی مشاوره های لازم را دریافت کنیم.